”کسی که حقیقت را نمی داند، صرفا یک نادان است. اما، کسی که حقیقت را می داند و آن را کتمان می کند، یک تبه کار است“.
ابراهیم شیری ابراهیم شیری

قرار هیئت رئیسه حزب کمونیست روسیه

بمناسبت ۱٣۰- مین سالگرد تولد استالین

٢۱ دسامبر سال ٢۰۰٩، ۱٣۰سال از تولد یوسف ویساریونویچ استالین، دولتمرد و فعال اجتماعی بزرگ، یکی از پایه گذاران اولین دولت کارگران و دهقانان در جهان می گذرد.

درخشان ترین صفحات تاریخ میهن ما با نام استالین پیوند خورده است. صنعتی کردن، جهش سریع در عرصه تعاونی کردن و پیشرفتهای فرهنگی، کشور ما را به یکی از کشورهای پیشرو جهان تبدیل کرد، اجرای عدالت استالینی امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور را ثابت کرد.

یوسف ویساریونویچ استالین (جوگاشویلی)، در ٢۱ دسامبر سال ۱٨۷٩، در شهر گوری(Gori) گرجستان، در یک خانواده کفاش بدنیا آمد. وی، پس از پایان تحصیلات خود در مدرسه دینی شهر گوری در سال ۱٨٩٤، به دانشسرای مذهبی ارتدوکس تفلیس وارد شد و حین تحصیل، یک گروه مارکسیستی را رهبری می کرد. انقلابی جوان، در سال ۱٨٩٨، به عضویت سازمان گرجستان حزب کارگری سوسیال دموکرات روسیه در آمد و در عین حال، اولین عضو سازمان سوسیال- دموکرات گرجستان،مسامه- داسی(Mesami- Dasi) بود.

استالین مدت زیادی و بدقت بخودسازی مشغول شد. «کاپیتال»، «مانیفست حزب کمونیست» و دیگر آثار مارکس و انگلس را آموخت و با آثار ولادیمیر لنین آشنا شد. حوزه علاقمندیهای استالین بسیار وسیع بود. وی، فلسفه، اقتصاد سیاسی، تاریخ، علوم طبیعی را فراگرفت. آثار ادبی بزرگان ادبیات را می خواند و شعر می سرود. بدین ترتیب، استالین به یک مارکسیست تحصیل کرده تبدیل می شود. به ابتکار او، روزنامه برادزولا(Bradzola = مبارزه)، اولین روزنامه مخفی سوسیال- دموکرات گرجستان، منعکس کننده ایده های لنینی ایسکرا(=Iskra شراره) از ۱۱ سپتامبر سال ۱٩۰۱، انتشار یافت.

استالین از اولین گامهای سیاسی، عزم راسخ و توانائی های خود را در رسیدن به هدف نشان داد. نزدیک ترین رفـقای وی، او را «کوبا» (Koba = عصیانگر) می نامیدند. استالین انقلابی، بمعنی واقعی کلمه، عصیانگر بود. وی بطور سیستماتیک تمام ماورای قفقاز را گشت. اغلب به شهرهای باتومی، کوتائیسی، تفلیس و باکو سفر می کرد. سازمانهای موجود حزب را تحکیم می بخشید و تازه را تشکیل میداد. در بحثهای جدی باحضور عده زیادی شرکت می کرد و با تمام توان از مواضع بلشویکی دفاع می نمود و اوپورتونیسم را افشاء می کرد.

اوج گیری مبارزات انقلابی- آزادیبخش کارگران قفقاز در آغاز قرن بیستم، نگرانی شدید دستگاه تزاری را برانگیخت. دوره خفقان آغاز گردید. ۵ آوریل سال ۱٩۰٢، استالین دستگیر شد. اما، نه این محرومیت از آزادی و نه پنج بار زندانی شدن بعدی، نتوانستند در اراده وی که به حقانیت خود اطمینان داشت، خدشه ای وارد آورد. استالین، سازمانگر مبارزه سازمانیافته در قفقاز، رهبر شعبه روسی حزب کارگری سوسیال- دموکرات روسیه، یکی از بنیانگذاران «پراودا»ی لنینی، همآهنگ کننده فعالیت فراکسیون بلشویکها در دومای دولتی، اعتبار بزرگی درمیان رفقای همرزم خود کسب کرد. از زمان برگزاری کنفرانس چهارم حزب در سال ۱٩۱٢ در پاریس، وی به عضویت دائم کمیته مرکزی حزب پذیرفته شد. در ماه فوریه سال ۱٩۱۷، بحق بعنوان یکی از بزرگترین فعالان حزب، به جمع سازمانگران انقلاب اکتبر پیوست و بمقام کمیسر خلق اولین دولت کارگران- دهقانان روسیه شوروی برگزیده شد.

استالین از همان آغاز فعالیت سیاسی خود، به هواداری از لنین برخاست و با درک نبوغ او، بدون تزلزل به این راه ادامه داد. استالین شجاعانه از ایده های لنین، بعنوان وسیله ای برای به زیر کشیدن حکومت مطلقه و برقراری حاکمیت خلق، دفاع کرد. حقانیت ایده های لنین در باره دیکتاتوری پرولتاریا، مسئله دهقانان، ساختمان سوسیالیسم در یک کشور را ثابت کرد و خلاقانه پرورش داد. استالین سهم بزرگی در تنظیم سیاست ملی بلشویکی و تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی داشت. لنین و استالین با همکاری و همفکری تنگاتنگ در سالهای جنگ داخلی، دست به دست هم داده، ارتش سرخ را سازماندهی کرده، تحکیم بخشیدند.

ولادیمیر لنین، حل مهمترین مسائل داخلی و خارجی اتحاد شوروی را بعهده استالین واگذار می کرد. صدر شورای کمیساری خلق، سخت ترین امور را به وی اعتماد می کرد و ارزش بزرگی به توانائیهای استالین قائل بود. در سال ۱٩٢٢ با پیشنهاد لنین، استالین به دبیر کلی کمیته مرکزی حزب برگزیده شد. پس از وفات ولادیمیر ایلیچ لنین، وی سی سال تمام معماری و سازندگی یک قدرت بزرگ جهانی، اتحاد جماهیر سوسالیستی شوروی را رهبری کرد.

هدف اصلی سیاست اقتصادی استالین، تبدیل کشور کشاورزی به یک کشور پیشرفته صنعتی بود. دشواریهای بسیارعظیمی در راه صنعتی کردن کشور بزرگ ویران شده و عقب مانده اقتصادی که از امپراطوری روسیه به ارث رسیده بود، وجود داشت. صنعتی کردن، به راه اندازی مجموعه کامل صنایعی نیاز داشت که در روسیه تزاری اصلا موجود نبود. احداث صنایع مدرن نظامی ضرورت داشت. کارخانه های ساخت ماشینهای کشاورزی که در روستاها اصلا دیده نشده بود، لازم بود. همه اینها، باید به حساب سرمایه های هنگفت به انجام می رسید. کشورهای سرمایه داری این سرمایه های هنگفت را از راه استثمار بی رحمانه زحمتکشان، از اشغال نظامی کشورهای دیگر و غارتگری بدست می آورند. اما، کشور شوراها بغیر از امکانات داخلی، هیچ منبع دیگری نداشت. به همین سبب، تکیه بر نیرو و امکانات خود، تلاش برای رسیدن به خود کفائی اقتصادی، ویژگی اصلی مدل استالینی توسعه روسیه بود.

استالین اصول اساسی صنعتی کردن اتحاد شوروی را تدوین کرد. با تحقق آنها، سنگ بنای سیستم سوسیالیستی اقتصاد خلقی گذاشته شد. به عقیده استالین، واقعیت صنعتی کردن، عبارت از توسعه صنایع سنگین و ماشین سازی بمثابه قلب آن بود. در سایه تحقق آنها بود که پایه های مادی سوسیالیسم تحکیم یافت و کشور از وابستگی به دنیای سرمایه داری، آزاد گردید.

سیاست اقتصادی استالین موجب رشد سریع اقتصاد گردید. در آغاز سالهای ۱٩٣۰، زمانی که قدرتهای بزرگ سرمایه داری به رهبری ایالات متحده آمریکا، با رکود سنگین اقتصادی مواجه بودند، اتحاد شوروی به جایگاه اول رشد اقتصادی در جهان دست یافت. این میزان رشد اقتصادی نه تنها به لحاظ افزایش عددی شاخصها، حتی در بلوغ کیفی اقتصاد نیز بدست آمد. در آن سالها، مکتب علوم و طراحی شوروی بنیانگذاری شد که در اواسط قرن بیستم به مقام رهبری جهان دست یافت. پایه های تسخیر فضای کیهانی بوسیله شوروی، درست با اجرای برنامه های پنج ساله استالینی گذاشته شد.

حقانیت مشی استالین در صنعتی کردن کشور کاملا ثابت شد. این مشی بر ارزشهای شایسته مارکسیستی مخالف دنیای امپریالیستی مبتنی بود که برتری قطعی خود را در جریان جنگ دوم جهانی نشان داد. کشور ما ده سال از تاریخ خود را فقط برای آماده شدن به این آزمایش سخت صرف کرد. تحت رهبری یوسف استالین، اتحاد شوروی توانست از این امکان تاریخی بنحو احسن بهره مند شود. تزهای اصلی سیاست اجتماعی- اقتصادی حاکمیت شوروی ــ برقراری سوسیالیسم در یک کشور واحد، به بهترین وجه تحقق یافت. خلقهای شوروی در مسیر راه طی شده از سیاست اقتصاد نوین لنینی تا قانون اساسی استالینی اتحاد شوروی در سال ۱٩٣٦، توانستند جامعه نوین را پایه گذاری کنند. و این جامعه، تفوق کامل خود بر فاشیسم را در سالهای جنگ دوم جهانی به اثبات رساند.

البته، راه تازه پیشگامان از اشتباهات و انحرافات تراژدیک نیز خالی نبود. شرایط خشن و سازش ناپذیری در مبارزه با مخالفان داخلی و خارجی مبنای آنها بود. تاریخ، ماندگاری اتحاد شوروی را تحت آزمایش بی رحمانه قرار داده بود که فقط یک راه حل داشت ــ که بر که. علاوه بر آن، مسئله سرنوشت تمدن همه بشریت مطرح بود.

اتحاد شوروی از آغاز جنگ کبیر میهنی، همه جوانب اقتصاد خلقی خویش را سریعا در جهت تأمین نیازهای جبهه سازماندهی کرد. کشور شوراها جنگید و ساخت. کارخانه های جدید ذوب آهن  در چلیابینسک(Chelyabinsk) و ازبکستان راه اندازی شد. کوره های آهن گدازی جدید در تاگیل(Tagil) و ماگنیتاگورسک(Magnitagorsk) به کار افتادند. کارخانه تازه آلومینیوم استالینسک (Stalinsk) آغاز بکار کرد. نیروگاههای برق بسیاری وارد مدار شدند. پشت جبهه و جبهه به میدان واحد مبارزه تبدیل گردید. بدین نحو، اتحاد شوروی فقط به تأمین سلاح و تجهیزات جنگی جبهه مشغول نشد. اندوخته های خود را به حدی رساند که حتی نمی توانست در تصور دولت تزار، که اقتصاد آن در دومین سال جنگ اول جهانی در هم ریخت، بگنجد. صنایع شوروی در سه سال آخر نبرد با فاشیسم، سالانه بطور متوسط بیش از ٣۰ هزار تانک، توپ خودکششی و ماشین زرهی، تا ٤۰ هزار هواپیما،۱٢۰ هزار قبضه جنگ افزار با کالیبرهای مختلف و تا ٤۵۰ هزار قبضه مسلسل نفری و پایه دار، تا ۱۰۰ هزار خمپاره، بیش از٣ میلیون قبضه تفنگ و در حدود ٢ میلیون سلاح خودکار تولید کرد. نباید فراموش کرد که؛ پتانسیل صنعتی و انسانی تقریبا همه اروپا در خدمت هیتلر بود. اما، تسلیحات شوروی نه تنها در مقابل آلمان عقب نشینی نکرد، حتی از جنبه های کیفی و حجم تولید نیز بر آن برتری چشمگیری داشت.

اتحاد شوروی نه فقط نیروی تعیین کننده در تارومار کردن فاشیسم آلمان و متحدان آن بود، بلکه، با وارد آورد ضربات سهمگین بر میلیونها نظامی ژاپنی در منچوری، نقطه پایان جنگ دوم جهانی را گذاشت. میلیتاریسم ژاپن را نه تروریسم اتمی آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی، بلکه، نیروهای اتحاد شوروی با در هم کوبیدن ارتش کواتون، به تسلیم مجبور ساخت.

بزرگترین خدمت استالین به میهن، این واقعیت است که او ، در طول جنگ کبیر میهنی توانست کادرهای جدید را برای پستهای پر مسئولیت رهبری نظامی، انتخاب، تربیت و معرفی نماید. از میان آنها، سرکردگانی مثل؛ ژوکوف، راکاسسووسکی، کانوف، واسیلیوفسکی، مالینوفسکی، آنتونوف، باگرامیان، باگدانوف، بولگانین، باتونین، ورشینین، وارونوف، گالیتسکی، گاوروف، گالاوانوف، گارباتوف، کاتوکوف، کوراسوف، للیوشنکو، مالینین، مرتسکوف، رئبالکوف، سوکولوفسکی، تالبوخین، ترافیمنکو، فدارنکو، چرنیاخوفسکی، اشتمنکو، یاکولیوف و عده ای دیگر بیرون آمدند که نام خود را جاودانه ساختند.

استالین همزمان با رهبری عملیات نظامی در جبهه های جنگ و رهبری سازماندهی کار در پشت جبهه، به فعالیتهای تئوریکی نیز ادامه می داد. مضمون سخنرانیها و دستور العملهای او نه تنها راهنمای عملی برای تداوم توسعه علوم دفاعی شوروی بود، حتی موجب رشد تئوری سوسیالیستی دولت شوروی، وظایف و منابع قدرت آن نیز گردید. استالین، در وهله اول، فعالیت دولت شوروی را در شرایط جنگی توسعه بخشید و راههای تقویت اقتصادی و قدرت نظامی آن را نشان داد. استالین نقش بسیار گرانبهائی در ساختن سیستم جهانی سوسیالیسم ایفاء کرد.

اتحاد شوروی نه تنها طاعون قهوه ای قرن بیستم را نابود ساخت، به بازسازی اقتصاد ویران شده ملی موفق شد، سپر دفاعی اتمی مطمئنی ساخت و به استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی دست یافت. رشد منظم سطح زندگی مردم را تأمین کرد. علوم و فرهنگ کشور را تا سطح غیر قابل تصوری توسعه داد. خودآگاهی ملی و تابعیت شوروی را گسترش یافت.

میراث تئوریکی که از استالین به ما رسید، هنوز هم اعتبار و اهمیت خود را حفظ کرده است. سلسله سخنرانیهای استالین در باره «مبانی لنینیسم»، «مشکلات اقتصادی ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی»، «مسئله زبان شناسی»، جزو ذخایر طلائی تفکر سیاسی محسوب میشود. با این همه، بهره گیری امروزی مارکسیستها از تجربه کار استالین، به هیچ وجه بمعنی کاربست کور- کورانه آن نیست. شناخت و کاربست آن متدولوژی که خود او با توجه به تجارب پیشینیان خویش به کار گرفت، ضروری است.

تأثیر استالین در پروسه تاریخی بقدری عظیم است که مفتریان و عوامفریبان دست نشانده قدرتهای حاکم با جعل تاریخ، توانائی حدف او را ندارند. قابل توجه است که بر اساس نظرسنجی اینترنتی سال ٢۰۰٨ در چهارچوب پروژه «نام روسیه»، استالین هم مثل لنین، در لیست برجسته ترین شخصیتهای کشور ما قرار گرفت. اگر این را هم در نظر بگیرم که اکثریت کاربران اینترنت را جوانان تشکیل می دهند، اهمیت آن هر چه بیشتر آشکار می شود. علیرغم دهها سال افتراگوئی و تهمت زنی، نام استالین بعنوان سمبل سازندگیهای عظیم، پرچم پیروزی، نمونه صداقت و خدمت به توده های کار و زحمت، در اعماق وجود خلق باقی مانده است.

هیئت رئیسه کمیته مرکزی حزب کمونیست جمهوری فدراتیو روسیه مقرر می دارد:

۱- هیئت دبیران کمیته مرکزی حزب کمونیست، کمیته های منطقه ای و محلی حزب، برنامه ها و تدابیر همه جانبه ای را بمناسبت ۱٣۰- امین سالگرد تولد یوسف ویساریونویچ استالین تهیه و تدارک ببینند. به همین منظور نشستها، سیمینارها، کنفرانسهای علمی- پراکتیکی و شبهای بزرگداشت با شکوه برگزار کنند.

٢- مدال یادبود کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه را بمناسبت ۱٣۰- امین سالگرد تولد ی. و. استالین تأسیس کنند. در روی مدال کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه، عبارت«بمناسبت ۱٣۰- مین سالگرد تولد یوسف ویساریونویچ استالین» قید شود.(اضافه می شود).

٣- هیئت دبیران کمیته مرکزی حزب کمونیست جمهوری فدراتیو روسیه، به تجدید چاپ کتاب «استالین و مدرنیته»، نوشته گنادی زیوگانوف اقدام نموده و پخش وسیع آن را با شرکت کمیته های منطقه ای حزب سازماندهی کنند. کتابها را بطور رایگان به کتابخانه های سراسری، منطقه ای، شهری و کتابخانه های مراکز آموزشی هدیه کنند.

٤- سردبیران روزنامه «پراودا» (و. س. شورچانوف)، سایت اینترنتی حزب کمونیست روسیه (س. پ. آبوخوف)، مجله «روشنگری سیاسی» (و. ف. گرئزلوف)، مطبوعات چاپی و سایتهای اینترنتی وابسته به شعبات منطقه ای حزب، مطالب مربوط به زندگی و فعالیت ی. و. استالین و دستاوردهای تاریخی سوسیالیسم را که با نام وی پیوند خورده است، چاپ و درج کنند.

۵- شعبه امور ترویجی و تبلیغی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه(د. گ. نویکوف)، کمیته های حزبی در همه سطوح و شعبات پایه ای حزب موظفند، خدمات ی. و. استالین را در آموزشهای حزبی- سیاسی مورد بررسی قرار دهند.

٦- هیئت دبیران کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه با همراهی کمیته حزبی شهر و استان مسکو، شبهای با شکوه گرامیداشت سالگرد را برگزار نمایند.

۷- مسئولیت نظارت بر حسن اجرای این مصوبه، بر عهده ایوان ملنیکوف، معاون اول صدر کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه واگذار می شود.

گ. آ. زیوگانوف، صدر کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه

٢٦ مارس سال ٢۰۰٩

شعبه مطبوعاتی کمیته مرکزی حزب کمونیست جمهوری فدراتیو روسیه

ترجمه: ا. م. شیزی (ابراهیم شیری)

*****

مؤخره مترجم

”کسی که حقیقت را نمی داند، صرفا یک نادان است. اما، کسی که حقیقت را می داند و آن را کتمان می کند، یک تبه کار است“.

قرار هیئت رئیسه حزب کمونیست روسیه و ترجمه آن بزبان فارسی، در شرایط بسیار خطرناک جهانی ناشی از بحران همه جانبه سیستم سرمایه داری، از اهمیت والائی برخوردار است. این قرار، شاید یکی از جدی ترین گامهائی است که حزب کمونیست روسیه بعد از سالهای طولانی تخریب سوسیالیسم برداشته است. این مصوبه، تعبیر فارسی این سخن شیخ شیرازی، سعدی؛ است که می گوید:«همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید». حزب کمونیست روسیه، مثل همه جنبش جهانی کمونیستی تازه بخود آمده است و به ابعاد فاجعه گرانباری که امپریالیسم جهانی در پی تخریب سوسیالیسم و تجزیه اتحاد شوروی و چند کشور دیگر، حملات اشغالگرانه متعدد، تخریب کشورها و کشتار بی امان مردم، شعله ور نگهداشتن آتش جنگ دائمی به بهانه مبارزه با تروریسم خوساخته، رشد و گسترش شدید بیکاری، فقر، گرسنگی، فساد و دیگر تباهی ها در جهان، پی برده است. این مصوبه، تلاشی دیگری است در جهت اثبات حقانیت سوسیالیسم و مشی استالینی و به تبع آن، نشاندهنده آن است که بشریت از راه دیگری غیر از برقراری عدالت اجتماعی- اقتصادی نمی تواند به آزادی انسانی دست یابد.

امپریالیسم جهانی در طول قریب شش دهه بعد از مرگ استالین، و دو دهه پس از تخریب سوسیالیسم، برای مدت یک روز هم تبلیغات ضد استالینی و ضد سوسیالیستی خود را متوقف نکرده است. از استالین هیولائی ساخت و عدالت ستیزی را از همان ابتدا، تحت این بهانه گسترش داد. هزار- هزار افترا و ناسزا و دشنام نثار استالین کرده و می کند، با فحاشی و جوسازی، چهره انسانی سوسیالیسم و سازنده آن را می آلاید. ولی، اینک گذشت زمان، چهره حقایق انکار ناپذیر سوسیالیسم را از زیر خروارها لجن امپریالیستی بیرون کشیده است.

تنها و یگانه علت اصلی و اساسی استالین ستیزی ویا بعبارت صحیح تر، سوسیالیسم ستیزی ارتجاع و امپرایلیسم جهانی در بطن مبارزه طبقات ستمگر برعلیه حقانیت عدالت اجتماعی نهفته است. حزب کمونیست اتحاد شوروی برهبری ابتدا لنین و سپس، استالین، که ساختمان سوسیالیسم را در شرایط حضور نظامیان کشور امپریالیستی و سرمایه داری آمریکا، انگلیس، فرانسه، ژاپن، آلمان و ترکیه در خاک این کشور، ادامه جنگهای ویرانگر داخلی و در شرایط از هم پاشیدگی اقتصادی این کشور در پی جنگ جهانی اول آغاز کرد و در طول تقریبا دو دهه به دستاوردهای خارق العاده ای نه تنها در زمینه علوم و تکنولوژی، حتی در عرصه های مختلف اجتماعی از قبیل لغو کامل معضل بزرگ بیکاری، بی مسکنی، بیسوادی و دیگر مفاسد اجتماعی مثل؛ فحشاء و اعتیاد نائل آمد، طبیعی بود نفرت، کینه و خصومت فزون از حد ارتجاع امپریالیستی را بر انگیزد.

امپریالیسم و ارتجاع جهانی در مبارزه برعلیه سوسیالیسم، ”دیکتاتوری“ استالین و خشنوتهای دوره های آغازین ساختمان سوسیالیسم را مبنای جنگ خصمانه خود برعلیه عدالت اجتماعی قرار دادند. آنهائی که در دام فریبکاریها و توطئه های امپریالیسم گرفتار آمدند، توجه نمی کنند و یا عمدا فراموش میکنند که، اولا؛ در تاریخ جهان، هیچ نظام جدیدی بدون خشونت و خونریزی مستقر نشده است و ثانیا؛ کمونیستها با  توسل به خشونت در انقلاب اکتبر به پیروزی دست نیافتند و هیچ وقت هم طرفدار آن نبودند. این، نیروهای امپریالیستی و سرمایه داری بودند که با حضور در خاک شوروی، سپاهیان کلچاک و دنیکین را در جنگ داخلی مورد حمایت قرار داده و به خشونت دست زدند و در پایان جنگهای داخلی، بقایای این سپاهیان، زمینداران، بورژوا- ملاکان و افراد فرصت طلب را در کسوت کمونیستهای دو آتشه، به صفوف حزب کمونیست رسوخ داده، به شکار کمونیستها و فعالان عرصه ساختمان سوسیالیسم پرداختند. باریس یلتسین و ایگور گایدار، اولین رئیس جمهور و اولین نخست وزیر روسیه پس از کودتای ضد سوسیالیستی، از این جمله بودند. پدر زمیندار یلتسین در سال ۱٩٣۷ اعدام شد و خود در سال ۱٩٤۵به عضویت حزب کمونیست درآمد و از داخل حزب، فعالیتهای ضد شوروی و ضد سوسیالیستی پدرش را ادامه داد. این دسته ها ضربه کاری خود را در جریان جنگ کبیر میهنی به حزب بلشویک وارد آوردند. آنها در پشت جبهه ماندند و به خودپروری و سازماندهی ضد انقلاب پرداختند. ٢۷ میلیون نفر از صادق ترین انسانهای شوروی و اعضای حزب بلشویک در دفاع از سوسیالیسم و آزادی میهن در جبهه جنگ با فاشیسم قتل عام شدند که این خود، زمینه مساعد تسلط فرصت طلبان و عوامل وابسته به امپریالیسم بر حزب بلشویکها را فراهم آورد.

در تکمیل تبلیغات ضد استالینی و ضد سوسیالیستی امپریالیسم و ارتجاع جهانی، نیروهای ضد انقلاب داخلی که پس از مرگ استالین به وزنه سنگینی در داخل حزب و دولت شوروی تبدیل شدند، اهداف ضد سوسیالیستی خود را در ورای رسیدگی به پروندهای دوره استالین و "افشای جنایات" وی پنهان نموده، کمیته ها و کمیسونهای زیادی برای رسیدگی به پروندهای آن دوره تشکیل دادند. نتیجه چند ده سال زیر و رو کردن همه پرونده ها، نشان داد که بر خلاف ادعای دشمنان شوروی و استالین مبنی بر اعدام چند ده میلیون نفر، از سال ۱٩٢٢ تا مرگ استالین در سال ۱٩۵٣، یعنی در مدت ٣۰ سال تمام، مجموعا ۵۷۷٦٩٩ نفر در اتحاد شوروی اعدام شده اند. البته، در رابطه با این آمار، اساسا توجه به سه جنبه مسئله نیز ضروری است: اول اینکه، در آن دوره مجازات اعدام در هیچ کشور دنیا، از جمله در اتحاد شوروی هم لغو نشده بود. دوم؛ این مسئله منتفی نیست که عوامل ضد انقلاب داخلی با پرونده سازی و شهادت دروغ، عده ای از انسانهای وفادار به سوسیالیسم را در میان اعدام شدگان بر نزده باشند. جعل اسناد، ادای شهادت دروغ، پرونده سازی و رساندن اسناد جعلی بطرق غیر مستقیم بدست ارگانهای امنیتی شوروی، یکی از سخیف ترین شیوه های مبارزه ضد سوسالیستی – ضد استالینی ضد انقلاب داخلی و خارجی در آن دوره بود.هیتلری ها که در این زمینه ید طولائی داشتند، اسناد جعلی دال بر همکاری گروهی از فرماندهان ارتش شوروی با آنها را در هواپیمائی گذاشته و آن را در مرز لهستان با اتحاد شوروی بطوری ساقط کردند که این اسناد بدست مقامات شوروی بیافتد که چنین هم شد. سوم؛ اگر تعداد اعدام شدگان مدت ٣۰ سال در شوروی را با کشتارهای مردم کشورهای سرمایه داری در همان سالهای آغاز استقرار نظام سرمایه داری، با قلع و قمع بومیان اتازونی بدست سفیدپوستان مهاجر اروپائی در آمریکا و از میان برداشتن دائمی و سیستماتیک مخالفان در این کشور، با کشتار مداوم مردم جهان بدست استعمارگران و امپریالیسم، با کشتار ۵ میلیون ویتنامی و یک میلیون سیصد هزار نفر عراقی و صدها هزار افغانی و غیره و ویرانی این کشورها بدست نظامیان امپریالیسم آمریکا، با قریب ٨۰ میلیون نفر قربانیان دو جنگ جهانی استعماری- امپریالیستی، کشتار ۱٣۰۰ نفر مردم غزه بدست رژیم اسرائیل در عرض ٢٢ روز و ... بالاخره با کشتار مردم ایران در سالهای دهه ٦۰ مقایسه کنیم، رقم قابل توجهی را تشکیل نمی دهد. بنابر همه اینها، کینه و نفرت نسبت به استالین، جنبه شدیدا طبقاتی دارد و تردیدی نیست که، قبل از هر چیز، محصول و زائیده مستقیم تبلیغات ضد سوسیالیستی ارتجاع و امپریالیسم جهانی می باشد.   

امروز کمتر کسی میداند که استالین به مرگ طبیعی نمرد. او خود نیز قربانی همان خشونتهائی شد که ارتجاع داخلی و امپریالیستی به جامعه شوروی تحمیل کرده بود. استالین، به نفوذ عوامل ارتجاع امپریالیستی و صهیونیستی در ارگانهای شوروی یقین داشت و از رابطه پزشکان بیمارستان مخصوص رهبری شوروی که کمونیستهائی مثل شرباکوف و ژدانوف را به قتل رساندند و خانم ژمچوژین همسر مالنکوف با سازمانهای امپریالیستی- صهیونیستی پی برده بود و قبل از آنکه دست به کاری بزند، بدست بریا مسموم شد و فوت کرد. استالین از کنگره ۱۵ حزب بلشویک در سال ۱٩٢۷، در همه کنگره ها و پلنومهای حزب، مرتبا خواستار کناره گیری خود از مقام دبیر کلی حزب، افزایش تعداد اعضای کمیته مرکزی حزب و جوان سازی ترکیب آن بود ولی هر بار با مخالفت شدید مواجه می شد. استالین، دلباخته قدرت نبود ولی، شیفته عدالت بود. از همین رو، با تمام توان خود در جهت از سر راه برداشتن همه موانع برقراری عدالت اجتماعی در جامعه تلاش می کرد. این همان مسئله ای است که نیازمند توجه و بررسی مجدد و مستقل می باشد. بسیار گمان که مصوبه هیئت رئیسه(هیئت سیاسی) حزب کمونیست روسیه، همین هدف را دنبال می کند.

                                                                                                 ۱٣ آوریل ٢۰۰٩


April 20th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی